ای کاش می توانستی
بار خودکامگی هایت راای مرد!
پی نوشت: کامنت نرگس این را به یادم آورد که سه سال پیش نوشته شده بود!
تار و پود ظلم را
هنرمندانه به هم بافت
سیاه سیاه
و تو چه با احترام
این هدیه شوم را
بر سر می بری
همواره به صبرت غبطه می خورم ...
این تنها منم که میروم
بقیه می مانند و باز آزارت می دهند...
و تو باز هم فکر می کنی
که دیگرانی اجیر من بودند
و تو در بند دیگرانی اسیر من بودی...
پی نوشت: این شعر در پاسخ به دلتنگی۴ توسط فرزاد (ایلیا) نوشته شده. دریافت پاسخ به یک نوشته برای من به اندازه یک نامه غیرمنتظره شیرین است.