دارم سقوط میکنم. شبیه سنگی که انداختی وسط آبگیر بزرگ پارک آزادی، گم شدهام گم. یادت هست. سنگ فرو رفت در آب و موجی آرامش آبگیر را به هم زد و دایره ای جان گرفت در دل آب که هی دارد بزرگ و بزرگتر میشود و من از همان روز مدام دارم فرو میروم.
هی ! سر پری به باغ تماشا نمی زنی ؟
روی داستانم اگه نقدی بود بنویسید قسمتی از یه کار بلنده. منتظرم
سلام. خیلی قشنگ بود. از قبلی ها خیلی بهتر بود.
سلام
دارم سقوط میکنم. شبیه سنگی که انداختی وسط آبگیر بزرگ پارک آزادی، گم شدهام گم. یادت هست. سنگ فرو رفت در آب و موجی آرامش آبگیر را به هم زد و دایره ای جان گرفت در دل آب که هی دارد بزرگ و بزرگتر میشود و من از همان روز مدام دارم فرو میروم.
هی !
سر پری به باغ تماشا نمی زنی ؟
روی داستانم اگه نقدی بود بنویسید
قسمتی از یه کار بلنده.
منتظرم
خاطرات نمی سوزند.می سوزانند